ترنم عشق

متن مرتبط با «دلنوشته» در سایت ترنم عشق نوشته شده است

دلنوشته

  • زنی می خواهد یک روز بارانی در کوچه پس کوچه های این شهر آلوده به گریه بنشیند؛ و آنقدر بلند بگرید که همهمه شهر در برابر هق هق هایش ناچیز باشد. در این میان مرد غریبه ای از راه برسد و او را در آغوش بگیرد؛ هیچ نگوید؛ فقط ثانیه ای گرمای آغوشش را به او هدیه کند و بعد مثل همگان گورش را گم کند؛ بی آنکه هیچ عشقی را انتظار داشته باشد و یا هیچ حس مالکیتی داشته باشد. (صدای بوق) _ خانم حواست کجاس؟! کم مونده بود دیه ات را به گردنم بندازی! (صدای تلخِ سکوت) زنی در روزمرگی اش گم شده است. خاطرات گذشته، استرس حال و ترس آینده او را بلعیده است. زن از خیابان عبور میکند و کنار خیابان م,دلنوشته,دلنوشته های تنهایی,دلنوشته های زیبا,دلنوشته های عاشقانه,دلنوشته های غمگین,دلنوشته غمگین,دلنوشته های دلتنگی,دلنوشته های مادرانه,دلنوشته های من,دلنوشته های غمگین و احساسی ...ادامه مطلب

  • زوج (دلنوشته قدیمی)

  • حتما ثانیه ها،دقیقه ها و ساعت ها شایدم سال ها،ماه ها و روز ها باید فکر کنم اینکه دنبال چی میگردم... راه حل یا راه فرار؟ و باز فکر هم به جایی نرسد... و به فردا فکر کنم فردا که یک روز زوج است؛ اینکه واقعا اهمیت دارد که زوج باشد یا فرد؟ دیشب که بغ کرده بودم و میخواستم جمعه ها زوج باشد اما فردا را نمیدانم. فردا میتوانم امروز را فراموش کنم و برای کسی که کنارم است دروغ ببافم و طوری لبخند بزنم و با هیجان از زندگی بگویم یا می توانم انقدر در ایستگاه مترو بنشینم تا از میان ازدحام نقاب آشنای تو را پیدا کنم و نزدیک بیایم و تو با تعجب نگاه کنی و بگویی که تو را هم خسته کردم., ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها